سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























...غروب آرزوهـــا

تو می آیـی...

می دانم که می آیـی....

تو را دیشب من از لحن عجیب بغض هایــم خوب فهمیدم...

تو را بی وقفه از بــاران پاک چشم هایم، سیر نوشیدم...

تو می آیی ...می دانم که می آیی...

و بر ابهام یک بودن ،نگین آبـی احساس می بندی...

و از تکرار پوچ لحظه های سرد تنهایی مرا بر نبض شکفتن می نشانی...

تو می آیی خوب می دانم...

که پروانه نشانت را میان قاصدک ها دید...

میان قاصدک هایی که از من تا بی نهایت دور میشد...

تو می آیی و من را از نگاه سرد آیینه رها میکنی...

تو می آیی میدانم ،خوب می دانم که می آیی و من را

درحریم امن چشمانت

به آرامش،به فردایی پراز شوق و تپش های مقدس می رسانی.....


نوشته شده در دوشنبه 91/5/30ساعت 2:0 صبح توسط *نرگـس* نظرات ( ) |

 

مقتصد  نیستم، اما نگاهی به احوالمان بیانداز

نمودار من سیر صعودی دارد و خطوط تو سیر نزولی

به  نسبت افزایش بی محلی هایت مهر من سر به فلک کشیده

مثل فروشنده ای سود جو محبت هایت را احتکار کرده ای

حال که در من قحطی به پا شده کم فروشی می کنی  ...

در مقابل این همه تقاضا هیچ عرضه ای نیست

بازار  دلم با کمبود مواجه است

اما این سو ، من مثل تو نیستم...

در کمال بی فکری و سادگی، آنقدر محبت کردم بی دلیل و با دلیل

که اکنون کمتر کسی خواستار محبت است

من ضرر کردم...!

خواستم انحصار گر قلبت باشم، خواستم بازار دلت را به دست بگیرم...

اشتباه کردم... سرمایه ام بر باد رفت

اما تو بازار پر رونقی داری...

رقابتی ست بین متقاضیانت...حسابی سود کردی

دل من راکد است و تورم تو مهار نشدنی...

این نمودار هیچ گاه به تعادل نمی رسد

چون تو همیشه همانی و من همیشه همین..!

اصلا از اقتصاد خوشم نمیاد چه خرد چه کلان:))


نوشته شده در دوشنبه 91/5/23ساعت 2:2 صبح توسط *نرگـس* نظرات ( ) |

.

خیز، ای بنده ی محروم گنهکار بیا

یک شب، ای خفته ی غفلت زده بیدار بیا

بس شب و روز که در زیر لحَد خواهی خفت

دم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا

شب فیض است و در توبه و رحمت باز است

خیز، ای عبد پشیمان و خطا کار بیا

این تویی، بنده آلوده و شرمنده من

این منم، خالق بخشنده ستار

فزصت از دست مده، می گذرد این لحظات

منشین غافل و بی حاصل و بیکار

دوستان منو فراموش نکنید، التماس دعا...


نوشته شده در سه شنبه 91/5/17ساعت 5:37 عصر توسط *نرگـس* نظرات ( ) |

.

خستـــــه ام...

خستـــه، از این همــه مسـاوات بی دلیــل

از این بـُرد هـای پـــوچ نا فرجــام

سخت بی تابِ شکست هایی از جنس پیروزی ام...!

بی هیـــچ هراســـی

امشب روی باختنــم شـــرط خواهــم بست...!

تمــام مهــره هایت را جـــمع کـن

حتـی نیـــم رخ ات کافی ست

برای مـــات شـدن...!


نوشته شده در پنج شنبه 91/5/5ساعت 12:49 صبح توسط *نرگـس* نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin